سيري گذرا در كتاب «تدبري در قرآن»

پدیدآورسیدمحمدعلی ایازی

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 361 بازدید
سيري گذرا در كتاب «تدبري در قرآن»

سيدمحمّدعلي ايازي

تدبري در قرآن، محمدباقر بهبودي، تهران، انتشارات سنا، چاپ اوّل، زمستان 1378، وزيري، (گالينگور) / 3000 نسخه.

مقدمه

آقاي محمدباقر بهبودي (متولد 1308 ش)1، محقق، مصحح و مترجم معاصر، به خاطر ترجمه? ويژه و انحصاري‌اش از قرآن كريم، براي همه? قرآن پژوهان شناخته شده است. كم‌تر ترجمه‌اي از نظر روانيِ مطلب و سادگي عبارت و سليس بودن و در عين حال متفرد بودن در برخي ترجمه‌ها و بكار بردن واژه‌هاي محاوره‌اي و استثنايي و تعبيرهاي خاص، مانند «معاني‌القرآن» عرضه شده است. با چاپ اين ترجمه، اميد مي‌رفت كه جاي ترجمه‌اي تفسيرگونه، ساده و گويا را پر كند اما چنين نشد و با نقدهاي جدي و از جهتي بنياد برافكن مواجه گرديد و به همين دليل اين ترجمه جاي خود را باز نكرد و آن خلأيي كه اشاره شد پر نكرد. لذا جاي ترجمه‌اي غير كلاسيك، روان و ساده و خواندني و در عين حال غير مقيّد به الفاظ قرآن همچنان خالي است.2
از سوي ديگر آقاي بهبودي را مي‌توان يك محدّث، با احاطه? كامل در كلمات اهل بيت و يك مورّخِ آشنا به تاريخ اسلام به حساب آورد، زيرا آثار گوناگون حديثي و تاريخي ايشان و از آن جمله گزيده? كافي، تهذيب و من لايحضر و تصحيح كتاب مفصل بحار الانوار علاّمه مجلسي و نگارش كتاب سيره? علوي، نوعي گرايش حديثي و تاريخي را در وي بوجود آورده است، همان گونه كه تصحيح و تحقيق بسياري از تفاسير فارسي از وي يك مفسر آگاه به نكات تفسيري ساخته است.
به هر حال كتاب «تدبري در قرآن» با چنين پشتوانه‌اي به نگارش در آمده و تجربه? تأليف معاني القرآن در نگارش اين كتاب بسي سودمند افتاده است و حتي نقدهايي كه به آن كتاب شده، موجب گرديده كه ايشان نسبت به موارد بسياري، تغييراتي در منش و گرايش خويش بوجود آورد و برخي از اغلاط فاحش را از اين كتاب خارج كند و برخي كه به نظرش درست آمده با توضيح بيشتري از آنها دفاع كند.

تدبري در قرآن

كتاب تدبري در قرآن در حقيقت توضيح نامه? معاني القرآن و تفسيري است مختصر كه بدون توضيح در روش تفسير و بيان اهداف كار و بدون ذكر مقدمه‌اي در تمهيدات تفسير، نگارش يافته و به ترتيب مصحف شريف از سوره? حمد شروع مي‌كند و به سوره الناس ختم مي‌نمايد. «تدبري در قرآن» از سنخ تفسيرهاي مختصر قرآن نيست كه در همه آيات مطالب خود را عرضه كند و يا هدفش توضيح و تفسير ساده تمام آيات باشد. تدبري در قرآن تنها به آيات و كلماتي مي‌پردازد كه به نظر مفسّرِ محقق آن در نظر مفسّران اشتباه شده، لذا گر چه به همه ابعاد آيات و كلمات نمي‌پردازد، امّا نكات و دقايق و ظرايف بسياري را مطرح كرده است و از اين جهت مي‌توان گفت كار جديد و قابل استفاده اي است.
ويژگي اين تفسير بيش از همه ارائه? خلاصه اي از معاني و پيام قرآن در لابلاي توضيح واژه ها و كلمات است، با اين تفاوت كه برداشت‌هاي خاص آقاي بهبودي در جاي جاي تفسير چشمگير و از جهتي با معنا و منحصر به فرد است. معمولاً در چنين مواردي بدون آنكه نام مفسّري را ياد كند، با تعبير: نظر مشهور، نظريه رايج را نقل و سپس آن را نقد مي‌كند و آن‌گاه كه بخواهد براي ديدگاه خود تأييدي ذكر كند نام مفسّر را مي‌آورد و براي تثبيت نظر خود به آن كتاب و تفسير ارجاع مي‌دهد. به عنوان نمونه در سوره? انفال ايشان معتقد است كه آيات نخست اين سوره ـ‌بر خلاف نظريه? مشهور‌ـ مربوط به وقايع جنگ اُحد ، ناظر به حوادث پس از اين جنگ است. در حالي كه ظاهراً و طبق نقل كتاب‌هاي تاريخي و شأن نزول و تفاسير مفسّران، اين سوره به مناسبت جنگ بدر نازل شده است. لذا ايشان به توجيه يكايك نكات آيات مي‌پردازد مثلاً نسبت به اينكه كلمه انفال ناظر به غنايم جنگي است و در جنگ احد به دليل شكستي كه مسلمانان خوردند غنيمتي نبوده است مي‌گويد:
درست است كه در جنگ احد غنايمي‌حاصل نشد، اما كلمه? انفال ناظر به اموالي است كه به هر حال در اختيار مسلمانان قرار گرفت و اين وقتي بود كه مشركين از ترس هجوم مجدد مسلمين و ياري رساندن به آنان از ناحيه عشايري كه از جنگ احد تقاعد كرده بودند به جاي گذاشته و هر چه زودتر راهي مكه شدند،در نتيجه اين اموال در اختيار مسلمانان قرار گرفت و مايه اختلاف و نزاع شد.3
آقاي بهبودي در جايي دليل اين نوآوري‌ها و حركت متفردانه را مطالعات مداوم و پژوهش‌هاي پيگير چهل ساله? خود مي‌داند و كم‌ترين ره آورد آن را كشف ارتباط آيات و انسجام فرازهاي قرآن معرفي مي‌كند.4 به همين دليل اين كتاب تفسير گونه، امتزاجي است از لغت، تاريخ و حديث، تا آنجا كه گاه معنا و شرحي بيان مي‌شود كه هرگز مشابه آن را در تفسيرهاي رايج نمي‌بينيد و پيوند ميان آيات را برقرار مي‌كند كه جز با توضيحات و ذكر شواهد ايشان چنين چيزي استفاده نمي‌شود. البته ايشان در بسياري از موارد شرح نمي‌دهد كه اين قصه تاريخي را از كجا آورده و يا شاهد بر مطلب در كدام روايت ذكر شده و اگر روايت دارد آيا معتبر است يا صرفاً براي ربط ميان آيات استفاده شده است. شاهد بر اين مسأله را مي‌توانيد در نقل داستان‌هاي حضرت موسي، عيسي، ابراهيم و خاتم النبيين ملاحظه كنيد كه ايشان هرگز مدرك نشان نمي‌دهد و اشاره به منبع مورد نظر خود در ياد كرد داستان نمي‌كند.

روش مؤلف

روش مهم «تدبري در قرآن»، تفسير قرآن به قرآن براي فهم كلمات است. مهم‌ترين نظر مفسر استفاده از سياق آيات و چيدن آيات مشابه در كنار يكديگر و استفاده از استعمالات مختلف در آيات است. مثلاً در ذيل آيه? 35 سوره بقره معناي «ولا تقربا هذه الشجرة» را نص در حرمت أكيد معنا مي‌كند و بر خلاف توجيه برخي مفسران كه مي‌گويند نهي از خوردن از ميوه، به آدم الزامي‌و قطعي نبوده، تأكيد مي‌كند كه اين آيه مانند موارد ديگر استعمال آن، دلالت بر حكم قطعي الزامي‌مي‌كند و نظير آن را در سوره? اعراف آيه? 19 بر مي‌شمارد كه در آنجا نتيجه? مخالفت را ظلم به حساب آورده است: «ولا تقرباهذه الشجرة فتكونا من الظالمين.» يا در جايي ديگر آمده است: «ولا تقربوا الصلاة و انتم سكاري» (نساء، 4 / 43) «ولا تقربوا الفواحش» (انعام، 6/151)، «ولا تقربوا مال اليتيم» (انعام /152)، «ولا تقربوا الزنا» (اسراء،17/32)، «ولاتقربوهن حتي يطهرن» (بقره، 2/222)، كه در تمام اين موارد حكم قطعي و نص بر حرمت است و از اين معنا استفاده مي‌كند كه نظر كساني كه خواسته‌اند مخالفت آدم را در امور مستحبي بدانند درست نيست و در نتيجه آدم بر خلاف امر خداوند عمل كرده و عصيان نموده و به عبارتي ديگر از حد عصمت خارج شده است.5
اين شيوه را در جاهاي مختلف مشاهده مي‌كنيم كه از آيات ديگر كمك مي‌گيرد و به توضيح معناي كلمه و سياق جمله مي‌پردازد و از خود قرآن براي تفسير قرآن استفاده مي‌برد.
اما جالب‌تر از همه اينكه در موارد بسياري ايشان به مقايسه ميان قرآن و عهدين مي‌پردازد و يا براي توضيح آيه‌اي از عهدين كمك مي‌گيرد. چنانكه در ذيل آيه? 108 سوره بقره و موارد ديگر، اين نوع استفاده‌ها ديده مي‌شود.6
از نكات قابل توجه و چشمگير اين تفسير، گرايش‌هاي لغت شناسانه? مفسر است. ايشان در جايي اشاره مي‌كند:
بايد كلمات قرآن را به معناي اصيل آن ترجمه و تفسير نمود نه حقيقت شرعيه و مجاز و استعاره كه سالها بعد از نزول قرآن به فرهنگ عرب راه پيدا كرده است. اگر قرآن را با دقت ملاحظه نماييد مي‌بينييد كه در اين گونه موارد حتي براي يكبار هم كه باشد كلمه را چنان به كار مي‌برد كه جز با مفهوم اصيل آن قابل تفسير نباشد.7
به همين دليل، بر خلاف مترجمان و مفسّران ديگر، به شرح و معناهايي روي مي‌آورد كه گاه با سياق و تركيب جمله ناسازگار و دست كم بر خلاف رويه معمول است. مثلاً ايشان اصرار دارد كه ظلم را به سياهكاري معنا كند ـ‌گر چه از بركت انتقادهايي كه به مناسبت معاني القرآن شده در بسياري جاها از اين معنا دست كشيده يا دست كم از كنار آن گذشته است‌ـ (مانند آيه? 49 و 77 سوره? نساء) اما در جاهايي به اين معنا پافشاري مي‌كند. مثلاً در جايي كلمه? صد (مائده، 5/91) را به معناي ممانعت و مسدود كردن راه حق مي‌داند اما به مناسبت سياق، آن را ممانعت همراه با مغلطه كاري و جنجال و هوچيگريِ كلامي معنا مي‌كند.8
يا معناي «استحق» (مائده/107) را بر خلاف معناي متعارف، حق شمردن معنا مي‌كند و قرينه آن را سياق آيه و كلمه اثم مي‌داند كه نقطه مقابل حق است، يعني بر اساس زور و تزوير، باطلي را حق قلمداد كنند.9
به هر حال شكل استفاده ايشان از لغت نوعي ويژگي و جهت گيري تفسيري به كتاب داده است.10 و حتي گاهي معنا كردن لغت شكل داستان سرايي پيدا كرده، به عنوان نمونه در ذيل آيه?: «و كل انسان الزمناه طائره في عنقه» (اسراء، 17/13) مي‌نويسد:
طائر به معناي پرنده است. تمثيل آن از كبوترِ نامه‌بر، مايه مي‌گيرد كه گاهي خوش خبر است و پيام شادي بر قدم دارد و گاهي بد قدم و پيام شوم مي‌آورد. اين خرافه در تمام اقوام و ملل شايع بوده و هست. كلاغ را خبر چيني مي‌دانند… هماي را مرغ سعادت و نيكبختي مي‌پندارند، و بسيار چيزهاي ديگر… به هر حال مردم تطير [فال بد] مي‌زنند و قرآن كلمه? طائر مفرد را استعمال مي‌كند و نحوست و بركت را به آن طائري نسبت مي‌دهد كه همراه خود انسان است. به همين بيان است كه مي‌گويد: «وكلّ انسان الزمناه طائره في عنقه» و اين طائر عبارت از نواري است كه برگردن هر آدميزاده‌اي پيچيده است و اعمال زشت و منحوس او در سمت چپ ثبت مي‌شود و اعمال نيك و مسعود او در سمت راست او.»11

بهره‌گيري از منابع ديگر

گر چه آقاي بهبودي در استفاده از منابع، گسترده عمل نمي‌كند، لكن مواردي هم كه نقل كرده است، به گونه? فني و داراي متد نيست و در آنها اصول فني روش ارجاع رعايت نشده است، حتي برخي مطالب را نقل كرده، بدون آنكه اشاره كند اين مطلب از كجا آمده و منبع آن كدام است تا چه رسد به اينكه نام كتاب و جلد و صفحه آن را بياورد.
استفاده از روايات نيز بيشتر از منابع حديثي شيعه و آنهم با ارجاع به آثار گزيده خود (گزيده كتب اربعه) ، انجام گرفته است و گاهي نقل روايات همراه با نقد و جرح است (در جاهايي كه از ديگران نقل مي‌كند).
تعجب برانگيز آنست كه آقاي بهبودي با تمام حساسيتي كه به جرح و تعديل روايات دارد و فلسفه? گزيده? كتب اربعه او هم همين است، اما به برخي روايات استشهاد مي‌كند كه حداقل جاي تأويل و توجيه دارد.
مثلاً به مناسبت تفسير آيه? «الذي جعل لكم الارض فراشا» (بقره، 2/22) چنين استفاده مي‌كند:
پروردگار عزت، بستر خاكي را فرش بشر مي‌شناسد و آسمان نيلگون و حافظ و محفوظ از خطر را سقف خانه بشر مي‌شمارد. او را به عبادتگاه طبيعي به طاعت و پرستش خود مي‌خواند و به رسول خدا پيام مي‌دهد كه بر روي خاك سجده كند و به هنگام طاعت و عبادت سقفي غير از سقف آسمان، سقفي از گل و خاك و خشت و سنگ گزين نكند.
بعد استشهاد مي‌كند و مي‌گويد:
در احاديث شيعه آمده است كه امام زمان همه اين مساجد مسقف را خراب خواهد كرد.12
اگر چنين سخني درست باشد بايد مردمي كه مي‌خواهند در مساجد عبادت و شب زنده‌داري كنند، زير برف، باران، طوفان و گرماي آفتاب در مساجد بدون سقف بمانند و اين سختيها را تحمل كنند. در حالي كه اين امر نامعقولي است كه خداوند براي عبادت خود به چنين اعمال شاقي دستور دهد. اگر در صدر اسلام مسجد پيامبر چنين بوده دليل بر اين نمي‌شود كه در شرايط ديگر نيز چنين عمل شود.
اصلاً چه ربطي به اين جهت آيه دارد كه خداوند يكي از نعمت‌هاي خود را مسطح (نسبي) قرار دادن زمين دانسته است و امكان بنا و كشاورزي را فراهم ساخته است؛ و براي امام زمان چه اهميّتي دارد كه تمام سقف مساجد را خراب كند و اين مسأله به كجاي معنويت، عدالت و استقامت ديني جامعه آسيب مي‌رساند كه يكي از كارهاي امام زمان خراب كردن سقف مساجد باشد!!
نقد حديث همه اش به نقد رجالي نيست، به انطباق آن با تعاليم كلي دين و معقول بودن آن است.

جايگاه تفسير علمي در «تدبري در قرآن»

از موارد مورد توجه آقاي بهبودي تفسير علمي آيات است. تفسير علمي قرآن از آنجا آغاز شد، كه عده‌اي گمان مي‌كردند ظاهر برخي از آيات قرآن با كشفيات جديد ناسازگاري دارد يا در كتاب عهدين مطالبي ديده مي‌شود كه با صراحت، با يافته‌هاي علمي تنافي دارد، در حالي كه چنين چيزي در قرآن ديده نمي‌شود. لذا به مقايسه ميان قرآن و عهدين مي‌پرداختند؛ و يا از وضعيت مسلمانان و عقب ماندگي آنان رنج مي‌بردند و اين را ناشي از جهل به معارف اسلامي و بي توجهي به پيام‌هاي قرآن مي‌دانستند، به اين جهت سعي مي‌كردند ظواهر قرآن را با افق‌هاي تازه? دانش جديد و كشف پديده‌هاي علمي در طبيعت و انسان موافق نشان دهند. اين حركت در دوراني بسيار رواج پيدا كرد، لكن تدريجاً از شدت و حدّت آن كاسته شد، اما مؤلف محترم، در جاي جاي كتاب به تطبيق تفسير علمي آيات مي‌پردازد و از اصطلاحات و نظريه‌هاي علمي براي تفسير آيات سود مي‌جويد. مثلاً در ذيل آيه? 65 سوره? بقره كه قرآن درباره بني اسرائيل مي‌گويد:‌چون تجاوز و تعدّي كردند به آنها گفتيم: «كونوا قردة خاسئين» (باشيد بوزينه‌گاني رانده شده) چون اين اشكال به ذهن مي‌رسد كه چگونه خداوند در اين آيه از حركت و تغيير ماهوي در انسان خبر مي‌دهد، كه بر خلاف يافته‌هاي علمي است، لذا در توجيه اين مساله مي‌نويسد:
مساله? تبديل آنان به بوزينه، تبديل ماهوي نيست كه از نوع انسانيّت خارج شوند و به بوزينه‌ها ملحق شوند، زيرا نطفه آنان متغير نمي‌شود و نشده است، بلكه ژن‌هاي آنان در اثر حمله? ويروسها متغير مي‌شوند و در بدن موي بلند و نرم مي‌روياند و استخوانها تغيير شكل مي‌دهد و چه بسا كه لگن خاصره تغيير وضع مي‌دهد كه رانها با استخوان فقرات زاويه ببندد و اگر مبتلاي به اين درد بد فرجام و شوم بشوند و بتوانند به خود بنگرند و يا همنوعان خود را ببينند متوجه سخط الهي مي‌شوند كه چسان خوار و تحقير شده‌اند. كلمه خاسئين به صورت جمع سالم مذكر آمده است و حمل كلمه به عنوان حال و يا مفعول دوم بر قرده به خاطر آن است كه هويت آنان تبديل نشده بود و با وجود آنكه هويت بشري داشتند مانند حيوانات منفور، با هر كس روبرو مي‌شدند فرياد اخساء مي‌شنيدند، زيرا كسي از هويت باطني آنان با خبر نمي‌شد.13
اما سئوال اينست كه اين همه مطلب و تفسير را از كجا به دست آورده‌ايد. درست است كه مسأله بوزينه نشدن در تاريخ تفسير سابقه دارد و حتي كساني مانند مجاهد (م103) اين سخن را گفته‌اند اما آيا درست است كه ما چنين تفسيرهايي داشته باشيم كه اينها تغيير ماهوي نداده‌اند و با تفصيل بگوييم ژن‌هاي آنها تغيير شكل داده و بدن و موهاي آنان شكل بوزينه پيدا كرده امااز نوع انسانيت خارج نشده‌اند. اين مطالب از كجاي آيه استفاده مي‌شود و از كجا مي‌توان با اين توصيف حال آنها را بيان كرد. كدام تجربه علمي و شاهد تاريخي و روايت معتبر چنين توصيفاتي را بيان كرده كه ژن‌هاي آنها در اثر حمله ويروسها متغير شده است.
جالب اينجاست كه ايشان در معاني القرآن مي‌نويسند اين افراد مسخ شده‌اند و در اينجا تصريح مي‌كنند هويت آنان تبديل نشده، هويت بشري داشتند اما به گونه‌اي درآمدند كه مورد نفرت واقع شدند.
همچنين در تفسير آيه?: «انازينّا السماء الدنيا بزينة‌الكواكب» (صافات، 37/6) مي‌نويسد:
منظور از سماي دنيا آسمان نزديك‌تر يعني كره? مريخ است كه اوّلين سياره خارج است. خود آن كره يعني سطح آن را آذين نكرده اند، بلكه آسمان بالاي سر مريخيان را سيارك‌هاي كوچك و بزرگ مزين كرده‌اند. اگر روزي و روزگاري پاي بشر به كره? مريخ برسد شب‌هاي مريخ را مي‌بيند كه علاوه بر همين سياره‌ها كه روي زمين در شبها مي‌تابند و گويا از مشرق به مغرب روانند سيارك‌هاي آستروئيد با الوان مختلف در حجم‌هاي كوچك و ريز و درشت از مغرب به مشرق روانند. 14
اما اين مطلب از كجاي آيه استفاده مي‌شود، چگونه ايشان به چنين توضيحاتي از آيه رسيده‌اند و كدام شاهد دلالت دارد كه سماي دنيا كره? مريخ است و دانش جديد تا چه اندازه اين برداشتها را قبول مي‌كند. آري ايشان اين مطالب را توضيح نداده‌اند ولي تفصيل بحث را به كتاب هفت آسمان خود ارجاع داده‌اند.
به هر حال آقاي بهبودي در اين كتاب به روال مفسّران پيشين نرفته‌اند، در آغاز سوره بدون آنكه جنبه? توضيحي درباره? اطلاعات سوره بدهند يا درباره فضيلت سوره و مشخصات كلّي آن سخن بگويند، وارد مباحث تفسيري شده‌اند. گاهي در آغاز سوره، كلياتي از مباحث سوره را برمي‌شمارند و پيامها و نكات مهم آن را شرح مي‌دهند، چنانكه در سوره? ال عمران چنين كرده‌اند، و گاه حتي اين روال را ادامه نداده‌اند.
بدون شك اين كتاب، ويژگيها و امتيازات چشمگيري دارد و اگر كسي در پي دستيابي به نكات جديد است در آن نكات و ظرايف بسياري ديده مي‌شود، اما به نظر مي‌رسد كاستي ها و ضعف‌هايي دارد كه متأسفانه كم هم نيستند.
بخشي از اين مشكلات مربوط به مسايل ظاهري كتاب است. مثلاً در ابتدا به عنوان مقدمه? كتاب، علل گرايش و اهداف تأليف را بازگو نكرده‌اند، شايد اگر توضيح مي‌دادند كه چرا پس از معاني القرآن اين كتاب را به نگارش درآورده‌اند، برخي اشكالات بعدي وارد نمي‌شد. يا در مواردي از توضيح و شرح آيات خودداري كرده‌اند و به مقالات و نگاشته‌هاي ديگر خود از كتابها و مجلات ارجاع داده اند، در صورتي كه حق آن بود دست كم خلاصه‌اي از مطالب را بياورند و تفصيل و شرح بيشتر را به آن كتابها ارجاع دهند.
به عنوان نمونه در ذيل آيه? 29 سوره? بقره نوشته‌اند:
در زمينه? اين آيه بحثي در حد كفايت در مجله? كيان شماره? 19 كرده‌ام كه مراجعه شود.
در صورتي كه اين آيه از آيات مشكل قرآن است و ارجاع دادن به مجله‌اي كه دراختياربسياري از افراد نيست بر خلاف روش فني كتاب است. 15
از اين گذشته كتاب خالي از هر فهرست فني است، در حالي كه سزاوار بود، اگر فهرست منابع يا فهرست روايات را نمي‌آورند، لااقل فهرست موضوعي از مطالب كتاب ارائه دهند.
بخش ديگر از مشكلات و ضعف‌ها جنبه? محتوايي دارد كه امكان اشاره به يكايك آنها نيست و اين معرفي ظرفيت توصيف اين موارد را ندارد، اما لازم است از جناب آقاي بهبودي قدرداني شود كه روش گذشته خود را ادامه نداده‌اند. ايشان در مقدمه? معاني القرآن ادعاهاي فراوان، همراه با تنقيص ديگران كرده‌اند كه چنين مقدمه‌اي در اين كتاب بحمدالله وجود ندارد و از طرفي در پاسخ به نقد آقاي خرمشاهي (كيان/19) و پاسخ آقاي استاد ولي (مجله? مترجم/11) و يا در برخي جاهاي ديگر كلمات تند و زننده‌اي كه دون شأن يك محقق با سابقه است، بكار گرفته‌اند، اما خوشبختانه در عمل، بسياري از انتقادات سازنده? اين نويسندگان بهره گرفته و بسياري از آنها را پذيرفته‌اند، يا دست كم به آن نوع اصرار و پافشاري نشان نداده‌اند و اين تأثير و تحول، دليل بسيار گويايي است كه اگر سنت حسنه? نقد و انتقاد در جامعه حاكم گردد و افراد تحمل پذيرش انتقاد را داشته باشند، چه تأثير فراواني در اصلاح امور و تكامل علوم خواهد داشت و جامعه از آزادي بيان چه منفعتها مي‌برد.
ما همواره آرزوي توفيق براي جناب آقاي بهبودي داريم و از درگاه خداوند آرزوي سلامتي و عمر با بركت و دوام توفيق را خواهانيم.
ربنا اغفرلنا ولا خواننا الذين سبقونا بالايمان ولا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا.

پاورقيها:

1. درباره? شرح حال آقاي بهبودي نگاه كنيد به مقاله كه در معرفي نويسنده در كتاب دانشنامه قرآن، ج1/395 آمده است.
2.‌ نكته اي كه از نظر برخي از منتقدان آقاي بهبهودي غافل مانده، بي توجهي به اهداف نگارش معاني القرآن است، زيرا ايشان هدفشان ارائه ترجمه و تفسير بوده است نه ترجمه اي خالص، لذا بسياري از نقدهايي كه به عدم تقيّد ايشان درترجمه شده، با فرض يك ترجمه خالص صحيح است.
3. تدبري در قرآن، 2/1.
4. مجله? كيان، شماره? 19/44، مقاله? دفاع از معاني القرآن.
5. تدبري در قرآن، 1/23.
6. از باب نمونه ر.ك: همان، 1/69‌، 171‌، 232‌، 329‌، 438‌، 538.
7. مجله? كيان، شماره 19/45.
8.‌تدبري در قرآن، 1/472.
9. همان/481.
10. به عنوان نمونه ر.ك: همان، 1/10‌، 61‌، 82‌، 123‌، 177‌، 233‌، 309‌، 319.

11.‌همان، 2/179.
12.‌همان ، 1/12.
13.‌همان/43.
14. همان، 2/348.
15. همان گونه كه در آيه? 67 سوره? بقره (ج 1/45) و 142سوره اعراف (ج 1/634) همين كار را كرده‌اند.

مقالات مشابه

تنويع و تقسيم مباحث علوم قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اوسط باقری

پايان نامه ها و كتاب شناسي قرآن و امام جواد(ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهادریس جعفرزاده

نقد کتاب «رویکردی نو به مطالعه قرآن»

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمصطفی احمد‌زاده

خاورشناسان قرائت پژوه و آثار آنان

نام نشریهقرائت پژوهی

نام نویسندهحسن رضا هفتادر